زندگی سه چیز است:
اشکی که پاک می شود،
لبخندی که محو می شود،
یادی که می ماند
بدست شمع و پروانه در دسته
زندگی سه چیز است:
اشکی که پاک می شود،
لبخندی که محو می شود،
یادی که می ماند
بدست شمع و پروانه در دسته
|
احمد باوند سوادکوهی |
بدست شمع و پروانه در دسته
من تمام عشق را در چشمهای تو یافتم من آرامش عشق را در نگاه
تو یافتم من تمام لحظه هایم را در تو میبینم من عاشق شدن را از تو
یاد گرفتم من یکرنگی راچنان در وجود تو دیدم که از عشق لرزیدم من
وجود تو را پر از محبت دیدم من عشق واقعی را در قلب تو یافتم و
خندیدم به کسانی که می گفتند مرا دوست دارند من تو را می
شناختم تو همیشه در وجودم بودی من احساسم را مدیون عشق
پاک توام من دیگر نمی ترسم دیگر از هیچ چیز نمی ترسم با تو می
توان همیشه طعم عشق را چشید من همیشه به تو احتیاج
داشته ام تو به من احساس خوب بخشیدی تو مرا به اوج بردی تو
دستهایم را گرفتی تو به من نشان دادی آ ن چیزی را که سالها به
دنبالش بودم من عشق واقعی را در تو یافتم من تو را عاشق یافتم
تو را مهربان و یک انسان واقعی. یک مرد می تواند مثل تو باشد. توبه
من یاد دادی که فاصله ها ما را جدا نخواهد کرد تو به من یاد دادی که
چگونه عشق بورزم و مرا بخشیدی به خاطرآنکه تو را آزردم و تو به من
گذشت و صبر را آموختی و اینکه هر کاری خواهی کرد برای من و
این مقدس ترین چیز در زندگی من است می خواهم بگویم دوستت
دارم می خواهم بگویم بی تو هیچم می خواهم بگویم که باور کردم
تو را، صداقت را و موج احساست را ، من تو را نگران یافتم نگران خود و
از شوق پر کشیدم من تو را عاشق یافتم و خدا را صدا کردم خدا خدا
خدا .... من تو را عشق می نامم من تو را تمام احساس می نامم من
اعتراف می کنم که در برابر این همه احساس هیچم من چشمهای
مهربان و قلب عاشقت را با دنیا عوض نمی کنم،
بدست شمع و پروانه در دسته
روزی می آیی چه زیبا می شود در زمین آنروز چه غوغا می شود می شود هر جا پر از مهر و وفا خسته دل آندم مداوا می شود ظلم ها می خشکد آنجا بودنت صلح و دوستی آنجا رویا می شود غنچه ها وا می شوند با نوبهار لحظه لحظه آن چه دیبا می شود چشمه می جوشد زلال و شادمان تشنه ات در صف هویدا می شود صوت قرآن می رسد از هر طرف وقت روحانی مهیا می شود بلبلان را نیست آرام و قرار در بهارم دل شکوفا می شود اشک شوقت می چکد از گونه ها قطره قطره نیکی در یا می شود می رسند از هر طرف بس عاشقان در نمازت صف مصلا می شود طاهری گر عاشق است و منتظر در کلامش شعر چه معنا می شود ***