
رستنی ها کم نیست - من و تو کم بودیم
خشک و پژمرد ه و تا - روی زمین خم بودیم
گفتنی ها کم نیست - من و تو کم گفتیم
مثل هذیان دم مرگ ازآغاز چنین - درهم و برهم گفتیم
دیدنی ها کم نیست - من و تو کم دیدیم
بی سبب ازپائیزجای میلاد اقاقی ها راپرسیدیم
چیدنی ها کم نیست- من و تو کم چیدیم
وقت گل دادن عشق روی دارقالی بی سبب حتی پرتاب گل سرخی را ترسیدیم
خواندنی ها کم نیست - من و تو کم خواندیم
من و تو ساده ترین شکل سرودن رادرمعبر باد با دهانی بسته واماندیم
من و تو کم نه که باید شب بیرحم و گل مریم و بیداری شبنم باشیم.
من و تو حق داریم درشب این جنبش نبض آدم باشیم.
من و تو حق داریم که به اندازه ماهم شده با هم باشیم...
